I have more experience with pain
خاکستری عزیزم، می دونی این حرف از کیه؟ از کز برکر! وقتی که عصاش رو به اون پرنس (که اسمش رو فراموش کردم) داد اون ازش پرسید "خودت بهش نیازی نداری؟" کز گفت "من تجربه درد بیشتری دارم." که احتمالا منظورش این بود من درد های زیادی کشیدم که بی عصایی اصلا با قبلی ها برابری نمی کنه.
بنده خدایی به اسم ک ق، تاپ مدرسشون بود از وقتی نافش رو بریدن. به قول خیلی ها over achiever! بوده. از همونها که اسمشون همه جا هست. وقتی هم که وارد دانشگاه میشه، میشه الف کلاسشون و برتر المپیاد های دانشجویی و بازم زبانزد همه جا !
میدونی چی درد داره؟ طرف هم توی مدرسه ای درس خونده که من درس خوندم و حالا توی همون رشته و دانشگاهی داره درس می خونه که من هستم. اینکه من هم تا یه جاهایی مثل این بنده خدا over achiever بودم تا اینکه به لطف کرونا به دانش آموز average تبدیل شدم. اون بنده خدا فقط کمتر از ۴ ماه از من بزرگتره! فقط چهار فاکینگ ماه! و حالا شده الگوی دانشگاه، ترم ده هست و من ترم دو. همایش میزاره و از موفقیت هاش میگه و همه به به میگن. خب باید هم بگن، اون ها سال اولی اند و اون رو به عنوان یه سال بالایی موفق و با شکوه می بینن که می تونن ازش الگو برداری کنن و مسیرش رو طی کنند. سال اولی های ۱۸ ساله کوچیکی که متاسفانه همکلاسی من هستند دارن از کسی تعريف می کنند که همسن منه و اون می تونست منِ احمق باشم. بله، من با این سن و پتانسیلی که دارم توی جایگاهی ایستادم که از اون لعنتی فروتره و من چی؟ من فقط تماشا می کنم... تماشا می کنم. تماشا می کنم. تماشا می کنم. تماشا می کنم. تماشا می کنم. افسوس می خورم و درد توی وجودم ذوب میشه و نفوذ می کنه به عمق دلم، مثل مواد مذابی که تصور کن دارن همراه با نفوذشون تخریب هم می کنند. من آسیب دیدم، من شکست خوردم، انگار له شدم. گذشته ام رو ترمیم کردم ولی هنوز آثارش هست، این زخم هیچ وقت مداوا نمیشه. از دور نگاه می کنم که چطور بقیه از روی من رد میشن و لهم می کنن. موفقیت بقیه رو تماشا کردم، به اندازه کافی ازش خسته شدم. ولی میدونی به قول کز به اندازه کافی کشیدم که برآن عادی شده. آره به تماشا کردن ادامه بده احمق جون شاید یه روزی... فقط یا روزی... نوبت تو هم رسید ولی زیاد دلت رو صابون نزن دنیا به راحتی یکی رو بالا نمیبره، این چیزها شانس خر می خواد.