F* Mondays
خاکستری عزیزم، فکر می کنم هرچه سعی کنم بدی دیگران را فراموش کنم نمی تونم، برعکس روی قلبم تاثیر میزاره و باعث میشه که من هم نسبت به بقیه بد باشم. انگار با خودم میگم خب بقیه که بد بودن چی میشه منم باشم؟!
دیروز که کتاب اطلس نتر رو خریده بودم و کارهای تکمیل ثبت نامم به طور رسمی تکمیل شد یک ذره غرور داشتم و با خودم می گفتم حالا فقط باید به نمراتم فکر کنم و دیگه استرس اضافی نخواهم داشت. همین داشتم می رفتم به آموزش کل، سه نفر می خواستند که سوار ماشین شوند تا برسونیمشون نزدیک ایستگاه داخل دانشگاه ولی من بهشون اجازه ندادم. از اون موقع احساس عذاب وجدان دارم؟ بله که دارم. قلبم از سنگ که نیست می خواستم بهشون کمک کنم ولی یه حس عجیب تنفر احساس کردم و اون بهم اجازه نداد دلم به رحم بیاد. اگر یکم بیشتر فکر می کردم حتما مهربونیم بهش غلبه می کرد. گذشت و تموم شد تا اینکه امروز توی آزمایشگاه اتفاقات ناخواستنی زیادی برام افتاد.
اول اینکه خیلی زود رسیدم دانشگاه و مدتی تنها بودم. می دونی که من از تنهایی متنفرم. آدمهایی که از اطرافم می گذشتند همه با نگاه ها عجیب به من زل می زدند و خیلی حس بدی داشت. دوما اینکه اون انتقامش رو گرفت، بله در ازای جواب ندادن تماسش اونهم پیامک من رو جواب نداد. البته دیگه بهش پیامک نمیزنم و برام اهمیتی نداره. بعد اینکه یه منفی زیبا به خاطر اون همگروهی مذکر احمق گرفتم. نمی دونم چرا توی گروه بیوشیمی عملی من رو دست کم می گیرند؟! انگار که من هیچ کاری نکردم و اونها فقط دارند زحمت همه کارها رو می کشند و بعد به خودشون اجازه ندادن در مورد جواب سوالات از من هم کمک بگیرند. برای همین جواب یک سوال رو اشتباه نوشتند. و حالا انگار که قرار نیست نمره بیوشیمی عملی رو کامل بگیرم. اون استاد بی انصاف دید که من یک ساعت قبل از بقیه همکلاسی هام مثل بدبخت ها 40 دقیقه زودتر جلوی در آزمایشگاه نشسته بودم ولی بازم منفی رو داد. الان با احساس تنفر شدید داخل کتابخونه نشستم، آیا بازم قراره از این عصبی تر شم؟؟
در ادامه بگم که حس تنفری که داشتم کم کم داشت فروکش می کرد تا اینکه استاد ج قوانین مقررات با حرف های چرت و پرتش که در مورد تعهدی و استریت نشدن گفت، حالم رو بهم زد. لازم نبود اینقدر برای خالی دل ما دروغ بگه انگار که طلبکار ماست و ما حق بچه اش رو خوردیم که اینجوری توی کلاس حرف می زنه و به همه استرس وارد می کنه. بگذریم از اون دختره ای که کنار آبخوری مسخره ام کرد. نمی خواممممممم، نمی خوام اینطوری بگذره!!! از همه متنفرم احمقاااا