Adventures

Diary of a dreamer

Mid of july 2025

شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴، 16:23

خاکستری عزیزم، به اواسط ژولای رسیدیم. دقیقا وقتی که من قبلا این موقع ها دیگه کنکورم تموم شده بود و منتطر بودم تا تابستانم رو شروع کنم. طبیعی نیست که با شنیدن "ژولای" به یاد کنکور بیفتم؟! خب بگذریم... فکر می کردم با تموم شدن کنکور همه استرس ها تموم میشه که بدتر شد. بچه های کلاس خیلی درس می خونن و من از عقب افتادن متنفرم. این تابستان حتی نتونستم با خیال راحت نفس بکشم چون تصور اینکه الان فلانی داره میخونه آزارم میده. امتحانات قراره از ۲۶ مرداد شروع بشه و من می خواهم از دو هفته قبلش شروع کنم. لعنت به این جنگ، الان می‌بایست تازه تموم شده باشن! رقابت توی این دانشگاه زیاده، بدون تعارف میگم اصلا تصور نمی کردم حتی کسی برای مسابقه پوستر سازی شرکت کنه! بله برخلاف تصورم خیلی ها شرکت کردن و منی که یه پوستر دو-روزه ساخته بودم و تصور می کردم نفر اولم حتی نفر سوم هم نشدم. دلم شکست خیلی... تصمیم داشتم با پول جایزه رمان انگلیسی babel رو بخرم ولی حالا فکر نمی کردم دیگه بتونم بخرم نمیزارن اینقدر پول خرج کنم. نمی دونم شاید هم تونستم... احتمالش ضعیفه. امیدوارم اونهایی که برنده شدن به خوبی از پول جایزه استفاده کنند و اگر لایقش نبودم و اونها لایق بودند امیدوارم ازش لذت کافی یا استفاده مناسب ببرن. نفر اول ۶۰۰ هزار تومن و نفر سوم ۳۰۰ هزار تومن می برد، نفر دوم رو یادم نمیاد احتمالا یه چیز همین وسطا... خب مهم نیست، فقط یه کتاب بود هههه...

گوش دادن به وویس های کتاب صوتی هری و همزمان دستبند بافتن شده فانتزی جدیدم. میرم توی اتاقم و سااااعتها به وویس گوش میدم و دستبند می بافم، خیلی حس خوبیه. برای مدتی از دنیا جدا میشم و توی یه دنیای تخیلی زندگی می کنم. دستبند بافتن فقط برای سرگرم کردن دستهامه، چون مغزم خیلی بیش فعاله اگر فقط به ویس گوش بدم براش کسل کننده میشه. پس با دستبند بافتن سرگرمش می کنم و توی تخیلاتم سیر می کنم. دیگه نمی دونم توی چنل راجع به چی فعالیت کنم شاید پاکش کردم. ممبر ها هم بهم ناشناس نمیدن انگار دارم برای روح ها پیام میزارم. خاصیت چنل دیلی رو درک نمی کنم، شاید برای اینکه کمتر احساس تنهایی کنم. راستی برای مشکل پریود نشدن هم دکتر رفتم و یه قرص داد که باید تا ده روز مصرف کنم. گفت مشکلت نداشتن هورمون پروژسترون هست که کاملا منقطیه، وقتی تخمک آزاد نشه=جسم زرد تشکیل نمیشه=پروژسترون ترشح نمیشه هاها اطلاعات دبیرستان چون هنوز توی دانشگاه به هورمون ها نرسیدیم. خب فکر می کنم یکم افکار منفی کمتر شدن، یعنی... قبلا زیاد افکار منفی داشتم و الان خیلی کمتر شدن. هنوز اون خلا درونی رو حس می کنم ولی خب انگار ذهنم دیگه بهش فکر نمی کنه، به طور فیزیکی همه چیز سر جاشه فقط هورمون هایی که من رو وادار می کردن تا بهشون فکر کنم ضعیف شدند.

احتمالا فردا بریم مسافرت و برای یه هفته نباشم. متاسفانه به آدمی تبدیل شدم که هم می خواد بره بیرون و هم می خواد خونه بمونه، به زور خودم رو راضی کردم که باید برم مسافرت ولی ته دلم میگه نه به همون روتین قبلی بچسب ! بابا یه تغییر موقت به جای بر نمی خوره!! خب... موقت، یه هفته بعد مامان انتطار داره بلافاصله درس خوندن رو شروع کنم، خودم هم همین رو می خوام ولی توی دلم هنوز از تابستان راضی نیستم. اون تفریح، اون شادی و احساس آزادی و راحتی رو هنوز بدست نیوردم. طبیعیه، چون امتحان دارم. هنوز ذهنم در بنده، می دونی؟ در بند چیزهای احمقانه مثل نمره و استرس و...

+ برام آرزو شادی کن، لطفا کاری کن بهم خوش بگذره و من به خوبی و سلامتی به روتین احمقانه خودم برگردم.

person Sofia
chat
•••