Adventures

Diary of a dreamer

سوم آگوست !

شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، 15:33

خاکستری عزیزم، امروز سوم آگوسته و من باز برگشتم تا از خاطراتم برایت بگویم. خاطرات هر چند پیچیده اما شدیدا علاقمندم که در اینجا باقی بمانند تا اینکه من تا ابد آنها را به یاد بیاورم. الان داشتم به آهنگ های آرامش بخش خانم Agnes Obel خصوصا familiar گوش می دادم. صدای فرشته گونه اش و ملودی پسزمینه گوش ها و روحم را می نوازد. چنل قبلی با 92 دنبال کننده رو پاک کردم و دوباره امروز چنل زدم. همزمان چنل زدن رو دوست دارم و هم دوستش ندارم. خیلی دلم می خواد همه چیز رو به عنوان خاطره نگهدارم.

امروز خواب دیدم رتبه ام هزار شده با خوشحالی از خواب پریدم و کم کم مغزم ریکاوری شد و فهمیدم که خواب بوده ولی از ته دلم خواستم که واقعی بشه. میگن رتبه به ادم الهام میشه. خب الان این اعلام شده دیگه؟ مگه نه خدا جونم؟؟

دلم می خواد گریه کنم. اصلا نمی دونم کیم و دارم چیکار می کنم. فقط دارم روی این طناب نازک که زیرش خالیه راه میرم. به یه مقصد نامشص راه میرم و صبر می کنم تا اونجایی که میگن خب من برای این صبر کردنهام پاداش می خواهم و بعد خدا بهم نیم نگاهی می کنه. فکر می کنم اشتباهم اینکه با چشم داشت تلاش می کنم. یعنی انتظار دارم، توقع دارم. این احتمالا اشتباهه. من یه هدایت شده ام یا یه گمشده؟ هنوزم به گذشته فکر می کنم.

سریال oa رو نصف نیمه رها کردم و الان نمی دونم چی ببینم. تا الان این لیست همه سریال هاییه که دیدم: dark. the rain. over the garden wall. oa

فوبیای تاریک دارم. وقتی بیرون میریم خیلی می ترسم. شبها که میریم، می ترسم کسی بزنه به ماشین یا در رو باز کنه من رو خفه کنه یا بدزده یا ماشین رو ببره. وقتی بیرون میریم درها رو قفل می کنم و صورتم رو می پوشونم تا بابا بیاد. ههه فیلم ترسناک زیاد دیدم.

person Sofia
chat
•••