Adventures

Diary of a dreamer

Nasty Mordad !

سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، 15:45

هفت عزیزم، مرسی که هنوز کنارمی و می تونم برات بنویسم. ستاره می گفت (از بلایند دیت) می دونی چرا آدمها گاهی اوقات به چیزای کوچیک واکنش نشون میدن؟ چون ناراحتی های دیگه از قبل کم کم روی هم جمع شدن و یهو با کوچیک ترین بهانه ای از هم فروپاشی می کنند. دیروز در کمال ناباوری نتیجه تیر امد و این مرداد من رو از همین که بود تلخ تر کرد. بازم همون 8730 کوفتی ! انگار من تسخیر شدم تا اینجوری زندگی کنم هر کاری می کنم چیزی هست که حالم رو بد کنه یا بهم نشون بده که من لایق نیستم. نمی فهمم چرا بقیه کارهایی کردن که من چند ساله که نمی تونم. این انصاف نیست که اونها بار اول انجامش میدن و من بعد از 4 بار نتونستم. می دونی بهم می گفتی تموم میشه، می گذره میره ولی لعنتی چند ساله تموم نشد که نشد لعنتی هنوز تموم نشده. آره من قبول دارم یه بازنده ام، نالایقم و هر چیز منفی که وجود داره شاید هستم. وقتی آدم یکم ناراحت میشه کلی گریه می کنه ولی من واقعا نمی دونم چطور گریه کنم این درد لعنتی آروم شه اصلا هیچ راه جایگزینی نمیبینم براش. هیچ چیزی الان نمی تونه شدت ناراحتی درونی من رو ابراز کنه. فقط کاش محو می شدم و اصلا وجود نداشتم. کاش می شد بیام خونه خیالی تو هفت. نمیشه؟ من واقعا نمی تونم این وضعیت رو تحمل کنم. دیگه نمی دونم چیکار کنم هر کاری بود کردم. برنامه ریختم صبح زود پاشدم. کلی درس خوندم. تا دیر وقت خوندم و تست زدم دیگه واقعا نمی دونم چیکاری بود که انجام نداده بودم. هر لحظه و هر ثانیه حالم بدتر میشه و از خودم بیشتر متنفر میشم. کاش می شد همین الان توی یه بعد دیگه ای از دنیا وارد می شدم.

میشه یه روز یه مرداد شاد داشته باشم؟

person Sofia
chat
•••