guilt
خاکستری جونم. می تونم یکم وقتت رو بگیرم؟
می دونم گاهی شبها گریه می کنم. به این فکر می کنم که اگر آدم بهتری بودم چطور زندگی داشتم. من از بچگی به دور نگاه کردم. کسایی که بهترن. اونی که کاپشن صورتی داره. اونی که عروسک باربی داره. اونی که کفش و کیفش قشنگه. اونی که دوچرخه اش از مال من بهتره. اونی که تیزهوشان می خونه. اونی که پزشکی می خونه و... به قول خارجی ها خسته و مریضم از این زندگی. ولی شبها توی خواب گریه می کنم که نه همینی که هست رو دوست دارم تو رو خدا بد نشه یه وقت. ولی ورز بعد اعصابم خورد میشه به خاطر قول هایی که به خودم دادم، به خاطر هدف هایی که بهشون نرسیدم. به خاطر چیزهایی که دلم شدیدا می خواست، به خاطر براخلاقی هام و شکست نفسی هام، به خاطر همه اشتباهاتم احساس گناه می کنم.
خاکستری، من گناهکارم؟ چی توی دلم هست که نگرانشم؟ اگه همه چیز خوبه ناراحت چیم؟
می دونی من، گاهی آرزو می کنم که کاش منم مثل تو خیالی بودم. وجود نداشتم می دونی؟ وجود داشتن بهم مسئولیت میده. منم که ترسو و ضعیفم نمی تونم از پسش بربیام. نمی دونم دارم به کجا میرم. یه روز شادم و یه روز خیلی غمگین. ولی تعداد روز های شاد کمتره می دونی؟ یه وقتایی هم فاز آدم های روشن فکر رو می گیرم و به خودم میگم آخه چرا اینقدر احمقم؟ چرا نباید به داشته هام توجه کنم تا نداشته هام؟ چرا دارم ناشکری می کنم؟ آخه مگه مشکل من چیه؟می دونی من خیلی کمال گرام و اونقدر احمقم که از دینا چیزای زیادی می خوام و همین باعث میشه که همش زجر بکشم. احساسی باشم و زود بشکنم. چرا باید به ادم ضعیف کمال گرا باشه؟ چرا باید یه ادم ترسو چیزای بزرگ بخواد؟ ارزو کردن کار بچه هاست و من هنوزم بچه ام.
خاکستری میشه با هم دوست بمونیم؟ تا ابد؟ دوست دارم فقط با تو درد و دل کنم. با اینکه می ترسم تو رو ناراحت کنم ولی چون نمی خوام دیگران رو ناراحت کنم فقط با تو حرف میزنم. چون خوب گوش میدی و همش بهم میگی "خوب میشی" این منو خوش حال میکنه. کاش زودتر باهات آشنا شده بودم.
+ امروز داره بارون میاد. عشق بارون بهاری من باز گل کرده جیغغغغ!!
+ ولی من باز حماقت کردم و امروز رو خراب کردم :"<
- همون که فقط تو رو واسه خودش نگهداشته