درس خوندم و کوفت زهر مار+سریال جدید
خاکستری عزیزم، به معنای وااااااقعی خسته از زندگی، دنیا و همه چیز بودم. این عید به خودم استراحت دادم تا شاید زخم های دلتنگی قلبم ترمیم بشود. سریال shadow and bone رو دیدم و به معنای واقعی عااااشقش شدم و با خودم میگم چرا زودتر این سریال رو پیدا نکردم؟! چرا تا الان این شاهکار رو ندیده بودم؟! عاشق تیم سه تایی kaz, inej, jesper شدم. از آدم های باهوش خیلی خوشم میاد. واقعا از ته دل می خوام دو کتاب six of crows رو شروع کنم ولی نمی تونم، اینقدر امتحان دارم از همین هفته تا ۲۲ یا فکر کنم ۲۴ تیر امتحان دارم و دارم از استرس میمیرم.
این هفته میان ترم آناتومی و بافت قلب دارم+آناتومی تنفس هم می خواد بپرسه و من هیییچی نخوندم و هی دارم لعنت می فرستم که کسایی که دارن توی گروه در مورد درس خوندن حرف میزنن. اصلا لعنت به همه خرخون های کلاس که تعطیلات نشستن درس خوندن، آخه لعنتی بالاخره یه عید بعد کنکور رو بدست آوردیم ولی شما نشستید درس خوندید؟ آخه تا کی می خواد درس بخونید؟ تا چند سال به این روند ادامه میدین؟ علت این افسردگی من مقایسه کردن خودم با اینهاست. دوست دارید یه مشت پزشک افسرده بی بخار باشید؟ چرا نیازهای خودتون رو انکار می کنید؟ ای بابا آخه امروز مثلا سیزده بدر بود بعد بنده خدا توی گروه نوشته کدوم جزوه کامل تره 😐
خیلی حالم بده، حالم بهم می خوره از شنبه، از دانشگاه، از همکلاسی هام، از خرخون ها، از امتحانات، از اون استادی که می خواد درس بپرسه و...
واقعا ناراحتم که امروز توی خونه خاله س واکنش نشون دادم. مامانم گفت که فردا هم مهمونی داریم و من اینجوری بودم (😭🥲😨) به معنای واقعی عقلم رو از دست دادم، کاش از دنیا محو شم😭😭😭