Diary of a dreamer

Adventures Adventures Adventures

Thoughts -

سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ 22:47 ~ Sofia

خاکستری عزیزم، در واقع من هیچ کسی رو ندارم که افکار منفی توی ذهنم رو بهش بگم. با هیچ کسی نمی تونم در مورد خواسته هام و اعتقاداتم و حتی افکارم صحبت کنم. اگر به نزدیک ترین افراد خانواده بگم که دعوا میشه... بعضی وقتها که خیلی حالم بد بوده خیلییی خودم رو کنترل کردم توی دیلیم چیزی ننویسم، برای اینکه ممبرها فکر نکنن من دیوانه ام یا مشکلی دارم یا... و خلاصه لف بدن. گاهی افکارم رو توی ناشناس بعضی دیلی ها می گفتم و بلافاصله همه ممبرها علیه من حمله ور می شدن. نمی دونم اصلا چرا اینقدر عجیبه... چرا کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم؟ جامعه چرا با ادم هایی که دوست دارن از روی کنجکاویشون همه چیز رو زیر سوال ببرن تا با قدرت قوی تری به اونها باور داشته باشن، مخالفت می کنه؟ خاموش و خفه می کنه؟ یا کسایی که دوست دارن با یه دید دیگه به قضایا نگاه کنن؟ انگار همه دنیا علیه منن. برای اینکه طرد نشم، وانمود می کنم. وانمود می کنم من هم یکی از اونهام. مثل یه عروسک چوبی که گم شده. شاید به هیچ جا تعلق ندارم.

امشب به خانواده گفتم که در مورد فلان موضوع یه عقیده متفاوت دارم و وای توهین هاشون روی دلم تا ابد حک شد. خداروشکر بخیر گذشت تهش...

آمارگیر وبلاگ

قالب طراحی شده توسط : استلا ★ Stella