Me & badminton
خاکستری عزیزم، امروز چیزهای زیادی یادگرفتم که دوست دارم به تو هم بگم. اول اینکه من یک جوان ۲۲ ساله بالغ و عاقل نیستم، شاید من واقعا با ۱۸ سالگی ام هیچ تفاوتی نداشته باشم و صرفا ادعای عاقل و بالغ بودن می کنم. سعی می کنم دیگرا نرو ارشاد و راهنمایی و گاهی نصیحت کنم انگار که خودم خیلی موفق و پرتجربه ام. با اینکه خامی بیش نیستم و این دهان که بی موقع باز می شود بازم اشتباهات بچگی ام رو تکرار می کنم. دقیقا همان اشتباهاتی که خودم را بار ها سرزنش کرده و عهد بسته ام که دیگر از حالا به بعد تکرار نخواهم کرد.
این ترم فرصت بیشتری برای توی دانشگاه موندن و کشف همکلاسی ها بهم داده، که از آن خوشحال نیستم. دلم می خواد هنوز توی غار تنهایی خودم غرق بشم و سرم توی کار و زندگی خودم باشه و مجبور به ارتباط با دیگران و تلف کردن وقتم با پرسه زدن توی راه رو های خالی و ساکت دانشگاه نشوم. می دانی چقدر حرصم در می آید که چرا من الان در حال استراحت در خانه نیستم و مجبورم این وضعیت رو تحمل کنم؟ گرسنه، خسته و بی حوصله و گاهی خیلی تنها. وقتی که با یکی هم صحبت می شوم این دهان لعنتی که بسته نمی شود و هر چه به ذهنش می آید می گوید. چرا اینقدر از خودم متنفرم؟؟ چون اشتباهات تکراری هست و خود را بارها نهی کردم.
مسئله بعد اینکه امروز فهمیدم گاهی لازم نیست کسی که وایب منفی ازش گرفته حتما منفی باشد و خب آن دو نفر اونقدرا هم بد نبودند.
بسیار از بدمینتون می ترسم به خصوص وقتی که هم تیمی مم می گوید که هم تیمی قبلی اش خوب نبوده و کم شدن نمره اش را تقصیر او می داند، از طرفی این بچه ها از من مستعد تر هستند و من ترم پیش با این استاد نداشتم و ممکن است اگر اشتباهی کند بعدا من را بهانه کنه که بله، هم تیمی جدیدم ترم قبل با این استاد نداشته و خام بوده و اشتباه زیاد داشته." چه کابوسی شود؟؟!! چرا اینقدر به نظر دیگران اهمیت میدهم؟؟ منی که صراحتا امروز به خانم س ج گفتم "چه رون های قشنگی داری" دیگه از این بدتر نخواهد شد :)
پ.ن: واقعا نمی دونم برای پیشرفت بدمینتون چیکار کنم. انیمه بدمینتون ببینم؟ چه احمقانه. راکت بدمینتون بخرم تا توی خونه تمرین کنم؟ کجای خونه تمرین کنم دقیقا؟؟ جایی برای تمرین نیست.